اولین باری که کتاب «تست مامان» راب فیتزپاتریک رو خوندم هیچی ازش نفهمیدم و احساس کردم کتاب اشتباهی رو خریدم اما بعدا در مورد سند استراتژی محتوایی برام معجزه کرد. دلیل اینکه از کتاب خوشم نیومد این بود که من قصد راهاندازی استارتاپی رو نداشتم پس چرا باید از مشتری سوالهای درست بپرسم و نکته دیگری که خیلی ذهنم رو آزار میداد این بود که مادر من بزرگترین و بیرحمترین منتقد من است. وقتی ۱۸ سالم بود و از اولین دوره کارآموزی که توش شرکت کرده بودم بیرونم کردن، تو چشمام نگاه کرد و گفت تو هیچی نیستی! درست برعکس اغل مادرها که میگن اینها قدر تو رو ندونستن و درکت نکردن، بعدها پشیمان میشن. البته باید خدا رو بهخاطر داشتن همچین مادری شکر کنم چون باعث شده هم انتقاد پذیر باشم و هم خیلی نازنازی و حساس بار نیام وگرنه نمیتونستم به تنهایی تو خونه کار کنم و موفق باشم. حالا که دلیل دشمنی اولیهام با کتاب «تست مامان» براتون توضیح دادم، اجازه بدید در ادامه این مطلب سایتم بهتون توضیح بدم که چرا بعدها تو تدوین استراتژی محتوا بزرگترین ناجی من شد.
سند استراتژی محتوا و اشتباهات مهلکی که مرتکب میشویم
دوستی سند استراتژی محتوایی یک استارتاپ موفق رو برام ارسال کرد، گفت کارفرما بعد از یکسال اصلا راضی نیست و با وجودیکه ورودیهای سایت افزایش خوبی داشته، میزان توقف مخاطب در صفحات سایت خیلی خوبه و بطور کلی اغلب معیارهای سنجش نتایج خوبی رو نشون میدن کارفرما ناراضی است و میخواد تیم مارکتینگ و محتوا را تغییر بده.
سند رو نگاه کردم، بینقص بود راستش من خودم تا حالا همچین چیزی با این کیفیت و دقت ننوشته بودم، عاشقش شدم پس چرا کارفرما ناراضی بود؟ نتایج و گزارشها هم همه عالی بودن در کل من اگر جای فاندر و موسس استارتاپ بودم دستور میدادم یه مجسمه برنجی از استراتژیستم بسازن و از همه کارکنان مجموعه میخواستم به اون اقتدا کنن و سعی کنن مثل استراتژیست تولید محتوای شرکت باشن، چرا هیچ چیز این ماجرا منطقی نبود؟
بعد از چند روز در پس ذهنم یه چراغی روشن شد، شاید استراتژیست از اول هدف و نیاز کارفرما رو درست متوجه نشده بود. نیمهشب به دوستم زنگ زدم و مثل نیوتن که تازه جاذبه را کشف کرده بود فریاد زدم یافتم! شاید سوالها رو اشتباه پرسیده بودید.
خیلی از کارفرماها تو دورههای دیجیتال مارکتینگ شرکت میکنن یا مقالههایی در این مورد میخونن تا تو جلسه تدوین سند استراتژی کم نیارن و حداقل با اصطلاحها آشنا باشن و این خودش بزرگترین مانع کار نیاز سنجی میشه.
همه کسبوکارها به افزایش ورودی سایت، توقف بیشتر کاربر روی صفحههای سایت و حتی بازدید صفحههای بیشتر سایت نیاز ندارند، فقط چون فکر میکنن اینها فاکتورهای خوبی هست درخواستشون اینه که بازدید سایت و شبکههای اجتماعیشون بیشتر بشه.
هدف خیلی از کارفرماها از افزایش فالوئرهای شبکههای اجتماعیشون فروش بیشتر نیست بلکه میخوان پرستیز کسبوکارشون و اعتبار برندشون رو با تعداد فالوئرهای بیشتر نشون بدن اما تو جلسه روشون نمیشه به این نکته اشاره کنن.
پس مهلکترین اشتباهی که ما کارشناسهای تولید محتوا تو جلسات مرتکب میشیم پرسیدن سوالات اشتباه و اعتماد به صحبتهای کارفرما است، بدون اینکه عمیقتر فکر کرده باشیم و سعی کنیم نیاز اصلی کارفرما رو بشناسیم و درک کنیم.
چیزهایی که تست مامان در مورد استراتژی محتوا به من یاد داد
بار اول که این کتاب رو خوندم اصلا به این توجه نکرده بودم که من هم دائم با مدیرای کسبوکارهای مختلف صحبت میکنم و این افراد مشتری من هستند پس رفتم، کتاب رو پیدا کردم و یک بار دیگه به دقت خوندم و از نتایج یافتههای خودم شگفت زده شدم.
هر پاراگراف و مثالی که میدیدم دقیقا من رو به یاد یکی از جلسهها و حرفی که کارفا زده بود انداخت و فهمیدم چرا خیلی از سندهای استراتژی محتوا دوزار هم نمی ارزد، چون بر اساس حرف کارفرما نوشته میشن و به نیاز کسبوکار هیچ توجهی نمیکنن.
این روزها وقتی با کارفرما حرف میزنم، به محض اینکه شروع میکنه از دستاوردهای برند صحبت کنه و انتظاراتش رو بگه سعی میکنم بحث رو به جایی ببرم که بتونم نیازهای حقیقیش رو کشف کنم و برای آنها برنامه بریزم.
اگر بخوام با شما صادق باشم، من خودم را استراتژیست نمیدانم و کارم بیشتر وقتها هم تدوین سند استراتژی نیست اما چیزهایی که از این کتاب فهمیدم در مذاکره و بستن قراردادهای تولید محتوا هم بهم کمک زیادی کرده.
نیاز کارفرما را که درک کنی وعدهای بهش میدید که واقعا نیاز داره بشنود، کاری را انجام میدید که باعث رضایتش میشود و در نهایت بحثها و جدلها به حداقل میرسد. نتیجه کار هم بهتر میشود و نتایج به دست آمده شاید با ملاکهای رایج دیجیتال مارکتینگ هماهنگی نداشته باشد اما برای کسبوکار بسیار سودمندتر هستند.
۱۰ تکنیک تیتر نویسی در وب کدام است؟
تعریف رایج و متداول سند استراتژی محتوا
بازاریابی محتوا مجموعهای از راهکارهای استراتژیک است که برای جذب حداکثری و حفظ مخاطبان یک کسبوکار مورد استفاده قرار میگیرد. نوشتن سند استراتژی بازاریابی محتوا یک پروسه زمانبر است که با نیازسنجی کسبوکار شروع شده و شامل مراحلی مثل تحلیل رفتار مشتری، شناسایی رقبا و مشخص کردن محتوای مورد نیاز، کلمات کلیدی و شیوه توزیع محتوا ادامه پیدا میکند.
در واقع در این سند باید مشخص کنید که هستید، دربازار چه جایگاهی دارید، به چه جایی میخواهید بروید و برای تحقق این هدف به چه محتواها و ابزاری نیاز دارید.
در این سند معمولا نقشه راه محتوا مشخص میشود و مخاطبان دسته بندی میشوند تا برای هر کدام پرسونا مشخص شده و به نتایج صورت مکتوب درآید.
شخصیت برند شما در این سند باید با جزئیات تعریف شود، از رنگ برند تا لحن و شیوه ارتباط با مخاطب همه چیز را باید مشخص کنید. اینکه شما در مورد کسبوکار خودتان چطور فکر میکنید با تصویر حقیقیتان در ذهن مخاطب ممکن است یکسان نباشد و این وظیفه استراتژیست است که این تمایزها را تشخیص داده و تمام تلاش خود را بکار ببرد تا ذهنیت شما از برندتان را با تصویر ذهنی مخاطبان از کسبوکارتان نزدیک کند.
معنی سند استراتژی محتوا برای من
قبل از اینکه به صورت فریلنس کار کنم و با کسبوکارهای مختلف آشنا بشم، سند استراتژی محتوا برای من معنای دیگری داشت، محتوا را پادشاه میدانستم و تمام تمرکزم روی شناخت پرسونای مخاطب بود تا بر اساس آن بتوانم محتوای مورد نیاز، ابزارهای کاربردی و شیوه ارائه مطلبم را شناسایی کنم. این روزها سند رو خیلی منعطفتر از قبل میبینم و اگرچه خودم رو استراتژیست نمیدونم اما نگرش متفاوتی نسبت به پیروی از سندهایی که دوستانم تنظیم میکنن دارم.
هنوز مخاطب اولویت اصلی من است اما کارفرما و نیاز سنجی او هم برای من اهمیت پیدا کرده و به اندازه شناخت مخاطب و بازار هدف برای شناخت کارفرما، کسبوکار و نیازهای آن وقت میگذارم، نه اینکه بخواهم یک کارفرمای خوشحال داشته باشم که با خوشحالی دستمزد من را پرداخت میکند، بیشتر برای اینکه تلاشهای من نتایج بهتری داشته باشد و بهتر بتوانم به دستیابی اهداف کسبوکار کمک کنم.
سلام
خیلی لذت بردم از این مطلب شما و یاد گرفتم
می تونم نمونه یا نمونه هایی از سند استراتژی محتوا داشته باشم؟ امکانش برای من بفرستید؟ من علاقمند به حوزه تولید محتوا هستم و دوست دارم در این زمینه یاد بگیرم.
در اینترنت گشتم و نمونه خوبی پیدا نکردم.
بسیار ممنون
موفق باشید